چه ساده خیس شدند همان چشمانی ک تو گفتی اسمان را ب زمین می اورم اگر بارانی شوند...
راستی از خانوم های فامیل شنیدم اسمانی شده ای...
انجا هوا چطور است؟
میخاهم چشمانم بارانی شوند تا اسمان را ب زمین بیاوری و من تورا در این جهنم ک نام زمین بر ان نهاده اند ببینم....ولی دیگر ابری در اسمان چشمم نمانده ک بارانی کنم این دو گوی کدر شده ی قهوه ای را...
.
.
.
.
حکمتش چیست خدا؟؟؟؟؟؟
میخواهی بشکنی قبلش کور و کرم کن تا نبینم و نشنوم... من طاقتش را ندارم
:: بازدید از این مطلب : 28
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0